کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
از منظر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
از خود خالی شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ. شُ دَ) (مص ل .) قالب تهی کردن ، بی هوش شدن .
-
از خود راضی
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ) (ص مر.) خودخواه ، خودپسند، پرافاده .
-
از دست رفتن
فرهنگ فارسی معین
(اَ. دَ. رَ) (مص ل .) 1 - مردن ، هلاک شدن . 2 - بی اختیار شدن .
-
از سر خود
فرهنگ فارسی معین
باز کردن ( ~. سَ رِ خُ کَ دَ)(مص ل .) کاری را بدون دقت انجام دادن و رفع مسؤلیت کردن .
-
از سر رای رفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ رِ رَ. رَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .)بی تدبیری کردن ، تفکر را رها کردن .
-
از سر نهادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ. نَ دَ) (مص م .) از یاد بردن ، از سر بیرون کردن .
-
از سکه افتادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. س ِ کِ. اُ دَ) (مص ل .) ارزش و اعتبار را از دست دادن .
-
از کار افتادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اُ دَ) (مص ل .) 1 - خراب شدن . 2 - کارآیی را از دست دادن ، فلج شدن .
-
از کار شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) نک از کار افتادن .
-
از ما بهتران
فرهنگ فارسی معین
(اَ. بِ تَ) (اِ.) 1 - (عا.) پریان ، جن ها. 2 - کنایه از: صاحبان قدرت و توانگران .
-
برخاستن از چیزی
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) (مص ل .) صرفنظر کردن از آن چیز.
-
جستوجو در متن
-
مناظر
فرهنگ فارسی معین
(مَ ظِ) [ ع . ] (اِ.) جِ منظر؛ منظره ها، چشم اندازها.
-
نهور
فرهنگ فارسی معین
(نُ) (اِ.) 1 - چشم ، نگاه . 2 - منظر.
-
مطمح
فرهنگ فارسی معین
(مَ مَ) [ ع . ] (اِ.) منظر، جای تماشا.
-
منظر
فرهنگ فارسی معین
(مَ ظَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - چهره ، سیما. 2 - نگاه ، نظر. 3 - جای نگریستن . ج . مناظر.