کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارزان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارزان
فرهنگ فارسی معین
( اَ )(ص .) 1 - کم بها. 2 - سزاوار، شایسته . 3 - پست ، بی مایه .
-
جستوجو در متن
-
بز خر
فرهنگ فارسی معین
( ~. خَ) (ص .) کسی که دنبال جنس ارزان و معامله های مناسب و پرسود می گردد.
-
بز خریدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. خَ دَ) (مص ل .) کنایه از: ارزان خریدن .
-
رخیص
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (ص .) ارزان ، کم بها.
-
کمست
فرهنگ فارسی معین
(کَ مَ) (اِ.) نوعی جواهر ارزان و کم قیمت .
-
گمست
فرهنگ فارسی معین
(گَ مَ) (اِ.) نوعی جواهر ارزان به رنگ کبود.
-
لاس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - نوعی ابریشم ارزان . 2 - مادة هر حیوان .
-
بخس
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (ص .) 1 - زراعت دیم . 2 - ارزان ، ناچیز.
-
ترخیص
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ارزان کردن . 2 - مرخص کردن .
-
هرکن پرکن
فرهنگ فارسی معین
(هُ کُ پُ کُ) (ص مر.) (عا.) بسیار ارزان قیمت .
-
پایین آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) 1 - به زیر آمدن . 2 - فروریختن سقف . 3 - ارزان شدن ، کاهش قیمت .
-
شرخر
فرهنگ فارسی معین
(شَ. خَ) (اِمر.) کسی که ملک و مال مورد اختلاف یا چک و سفتة برگشتی را از صاحبانشان به بهای ارزان می خرد.
-
کمپ
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ انگ . ] (اِ.) اقامتگاهی ارزان قیمت که با استفاده از چادر یا کاروانک در آن اقامت می کنند، اردوگاه ، اردو. (فره ).
-
گران قیمت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . قِ مَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) گران بها، پرارزش . مق ارزان قیمت .