کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارج
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) ارز، ارزش ، رتبه ، مقام .
-
واژههای همآوا
-
عرج
فرهنگ فارسی معین
(عَ رَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) لنگ شدن ، لنگیدن . 2 - (مص .) لنگی .
-
جستوجو در متن
-
ورج
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ په . ] (اِ.) ارزش ، ارج .
-
فرج
فرهنگ فارسی معین
(فَ رْ) (اِ.) ورج ، ارج ؛ فره ، شأن ، شوکت ، قدر.
-
آمرغ
فرهنگ فارسی معین
(مُ) ( اِ.) 1 - مقدار، مایه ، ارج . 2 - نفع ، سود. 3 - خلاصه ، ذخیره . 4- اندک ، کم .
-
تقدیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) اندازه گرفتن . 2 - (اِ.) فرمان خدا، سرنوشت . 3 - (مص ل .) ارج نهادن .
-
آب
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) مایعی است شفاف ، بی طعم و بی بو، مرکب از دو عنصر اکسیژن و ئیدروژن ؛ o 2 H ، در باور قدما یکی از چهار عنصر «آب ، آتش ، باد، خاک » محسوب می شده . معانی کنایی آب : 1 - آبرو. 2 - جلا، درخشندگی . 3 - رونق . 4 - اشک . 5 - عرق . 6 - نازکی . ...