کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارث
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) سهم بردن از اموال شخص مرده . 2 - (اِ.) آنچه از مال مرده که به بازماندگانش رسد، مرده ریگ ، مُردَر، ارثیه . ؛~ بابای کسی کنایه از: مال و ثروت شخصی کسی .
-
واژههای همآوا
-
ارس
فرهنگ فارسی معین
( اُ رُ) نک اروس .
-
ارس
فرهنگ فارسی معین
( اُ) (اِ.) نام چند گونه سرو کوهی جزو تیرة ناژویان که در اغلب نقاط استپی و خاتمة جنگل های مرطوب پراکنده اند، ارسا، ارجه .
-
ارس
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] (اِ.) اشک ، آب چشم .
-
عرس
فرهنگ فارسی معین
(عَ رْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ستون ، ستون میان خیمه . 2 - ریسمان . 3 - کُره شتر خردسال .
-
عرس
فرهنگ فارسی معین
(عِ رْ) [ ع . ] (اِ.) زن شوهردار و مرد زن دار.
-
عرس
فرهنگ فارسی معین
(عُ) [ ع . ] (اِ.) عروسی ، غذای عروسی .
-
جستوجو در متن
-
موروث
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِمف .) ارث گذاشته شده ، هرچیز که به ارث رسیده باشد.
-
مرده ریگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) میراث ، ارث .
-
وارث
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِفا.) ارث برنده .
-
ارثیه
فرهنگ فارسی معین
(اِ یِّ) [ ع . ارثیة ] نک ارث .
-
توارث
فرهنگ فارسی معین
(تَ رُ) [ ع . ] (مص م .) ارث بردن از یکدیگر.
-
توریث
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . ] (مص م .) ارث گذاشتن .