کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارتباط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارتباط
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) ربط دادن ، پیوند چیزی به چیزی . 2 - (اِمص .) بستگی ، پیوستگی ، رابطه . ج . ارتباطات .
-
جستوجو در متن
-
ارتباطی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (ص نسب .) 1 - منسوب به ارتباط ، آن چه که بستگی به ارتباط داشته باشد. 2 - ویژگی آن چه که با آن ارتباط برقرار می شود.
-
ارتباطات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) جِ ارتباط . 1 - اطلاعات و پیام های مبادله شده . 2 - مجموعة عمل ها و وسیله هایی که ارتباط را برقرار می کنند. 3 - طریقه یا نظام برقراری ارتباط .
-
الو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فر. ] (اِ.) لفظی است که در شروع برقراری ارتباط تلفنی گفته می شود.
-
بی سیم
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.)دستگاه فرستندة امواج الکترو - مغناطیسی که بدون نیاز به ارتباط از راه سیم کار می کند.
-
پیوستگی
فرهنگ فارسی معین
(پِ وَ تِ) (حامص .) 1 - به هم بستگی ،ارتباط . 2 - خویشاوند شدن ،خویشی .
-
تله پاتی
فرهنگ فارسی معین
(تِ لِ) [ فر. ] (اِمر.) انتقال و ارتباط فکر از راه دور، دورآگاهی (فره ).
-
بستگی
فرهنگ فارسی معین
(بَ تِ) (حامص .) 1 - رابطه ، ارتباط ، پیوستگی . 2 - استواری و استحکام . 3 - عقد، بند، علاقه .
-
بی ربط
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ فا - ع . ] 1 - (ق مر.) بدون ارتباط ، بی رابطه . 2 - بی اساس ، مهمل .
-
تلفن چی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فر - تر. ] (ص نسب .) مأمور تلفن ، آن که مسئول برقرار کردن ارتباط های تلفنی یا پاسخ گویی به تماس های تلفنی اداره یا سازمانی است .
-
چت
فرهنگ فارسی معین
(چَ تْ) [ انگ . ] (اِمص .) صحبت دوستانه ، درد دل ، ارتباط محاوره ای از طریق اینترنت .
-
روان درمانی
فرهنگ فارسی معین
(رَ. دَ) (حامص .) درمان بیماران بر مبنای تحلیل تعارض های موجود در روان آنان و تحلیل مسائل بیماران در ارتباط با دیگران .
-
موبایل
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ انگ . ] (اِ.) دستگاه تلفن قابل حمل بدون سیمی که با استفاده از امواج رادیویی ، ارتباط تلفنی بین دو نقطه را برقرار سازد، تلفن همراه .
-
نسبت
فرهنگ فارسی معین
(نِ بَ) [ ع . نسبة ] (اِ.) 1 - خویشی ، قرابت . 2 - پیوستگی و ارتباط دو شخص یا دو چیز.