کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اراده کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تصمیم
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) اراده کردن ، آهنگ انجام کاری کردن .
-
خواستن
فرهنگ فارسی معین
(خا تَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - خواهش کردن . 2 - آرزو داشتن ، طلبیدن . 3 - اراده کردن . 4 - قصد داشتن .
-
عزم
فرهنگ فارسی معین
(عَ زْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .)قصد چیزی کردن ، دل بر چیزی نهادن . 2 - (اِمص .) اراده ، قصد.
-
وهم
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) پندار، گمان . 2 - (مص ل .) تصوّر چیزی را کردن بدون قصد و اراده ، به دل گذشتن .
-
قصد
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) اراده کردن . 2 - (اِ مص .) میانه روی . 3 - از روی عمد و غرض .
-
همت
فرهنگ فارسی معین
(ه مَُ) [ ع . همة ] 1 - (مص م .) قصد کردن . 2 - خواستن . 3 - (اِمص .) اراده ، قصد. 4 - خواست . 5 - سعی ، کوشش . 6 - (اِ.) ارادة قوی ، عزم جزم . 7 - بلندنظری ، سعة صدر. 8 - دلیری ، شجاعت . 9 - کمال مطلوب .