کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اذیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اذیت
فرهنگ فارسی معین
(اَ یَّ) [ ع . اذیة ] 1 - (اِمص .) آزار، رنج ، زحمت . 2 - (مص ل .) آزرده شدن ، رنج کشیدن . 3 - (مص م .) رنجانیدن ، اذا و اذی نیز گویند.
-
جستوجو در متن
-
ایذاء
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) آزار رسانیدن ، اذیت کردن .
-
پیله کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) پافشاری کردن ، اذیت کردن .
-
آرنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.)1 - رنج ، اذیت ، آزار. 2 - مکر، حیله .
-
سوختگی
فرهنگ فارسی معین
(تَ یا تِ) (حامص .) 1 - عمل سوخته شدن . 2 - درد و مصیبتی که عارض شخص شود. 3 - اذیت و صدمه ای که به دل وارد آید.
-
شکنجه
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ جَ یا جِ) [ په . ] 1 - (اِمص .) آزردن ، اذیت کردن . 2 - (اِ.) رنج ، آزار.
-
موذی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) 1 - اذیت کننده ، آزار رساننده . 2 - در فارسی ، بداندیش ، حیله گر.
-
فشار
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ) (اِ.) 1 - زور، سنگینی . 2 - اذیت ، ایذا. 3 - رنج ، درد.
-
لسع
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - گزیدن (مار و عقرب و غیره ). 2 - اذیت کردن کسی را به زبان .
-
بازی درآوردن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. وَ دَ) (مص ل .) 1 - نمایش دادن . 2 - ادا درآوردن . 3 - بهانه تراشیدن و از انجام کار طفره رفتن . 4 - آزار دادن ، اذیت کردن .
-
پیر
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص . اِ.) 1 - سالخورده . 2 - مراد، مرشد. 3 - دانا، خردمند. ؛ ~ ِ کسی در آمدن متحمل رنج فراوان شدن . ؛ ~ ِ کسی را در آوردن کسی را به سختی اذیت کردن .
-
رس
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (اِ.) 1 - خاک مخصوص کوزه گری . 2 - (ص .) محکم ، سخت ؛ ~ کسی را بالا آوردن کنایه از: او را اذیت و آزار کردن . ؛ ~کسی را کشیدن او را بی نهایت خسته کردن .
-
کفش
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ په . ] (اِ.) پاپوش ، نوعی پوشش که پا را محافظت می کند و معمولاً از جنس چرم است . ؛ پا در ~ کسی کردن موجب اذیت و آزار کسی شدن . ؛ پا در یک ~کردن در عقیدة خود پافشاری کردن . ؛ ~پیش پای کسی جفت کردن عذر کسی را خواستن ، رفع مزاحمت کسی را از...