کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادوات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ادوات
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) [ ع . ] (اِ.) جِ اَدات ؛ آلت ها، اسباب ها، دست افزارها.
-
جستوجو در متن
-
کاچار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) آلات و ادوات ، اسباب خانه .
-
آهنگر
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ) [ په . ] ( اِ. ص .) کسی که پیشه اش ساختن آلات و ادوات آهنی است ، حداد.
-
ملاهی
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ ملهی ؛ آلات و ادوات لهو و لعب .
-
میل
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) 1 - سیخ فلزی . 2 - یکی از ادوات ورزش باستانی که از چوب ساخته می شود.
-
لوازم
فرهنگ فارسی معین
(لَ زِ) [ ع . ] (اِ.) جِ لازمه . 1 - چیزهای لازم ، ضروریات . 2 - وسایل ، آلات ، ادوات .
-
آبدارخانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) 1 - اتاقی در اداره ، یا هر جای دیگر که در آن چای یا قهوه درست می کنند. 2 - مجموع آلات و ادوات و خادمان و ستوران و آبداری در دستگاه سلاطین .
-
مفرغ
فرهنگ فارسی معین
(مِ رَ) (اِ.) ترکیبی است از مس و روی به رنگ های مختلف سرخ ، سرخ کم رنگ و نارنجی ، زودتر از مس ذوب می شود و در مجسمه سازی و ساختن ادوات دیگر مورد استفاده قرار می گیرد.