کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادعا و گندهگوئی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دکل
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) = دگل : 1 - زمخت ، گنده . 2 - امردی که ریش او تمام برنیامده باشد و دست و پای بزرگ و گنده داشته باشد.
-
کله گنده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ دِ) (ص مر.)1 - آن که سرش بزرگ و گنده باشد. 2 - (عا.) صاحب نفوذ.
-
گپ
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) گنده و ستبر، کلان .
-
پک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - گنده و درشت . 2 - جامة سخت و درشت .
-
لنبر
فرهنگ فارسی معین
(لَ بَ) (ص .) مردم قوی هیکل و فربه و گنده .
-
گنده پیر
فرهنگ فارسی معین
(گَ دَ یا دِ) (ص مر.) پیر، سالخورده و فرتوت .
-
گنده گوزی
فرهنگ فارسی معین
(گُ دِ) (حامص .) (عا.) گزافه - گویی ، لاف و گزاف .
-
گبز
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص .) هر چیز گنده و قوی .
-
لک
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ افغا. ] (ص .) گنده و ناتراشیده .
-
لک و پک
فرهنگ فارسی معین
(لُ کُ پُ) (ص مر.) هر چیز گنده و ناتراشیده .
-
گوز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) باد صداداری که از مخرج انسان خارج می شود، تیز، ضرطه . ؛ ~ چه ربطی به شقیقه دارد کنایه از: دو چیز نامتجانس و نامربوط ، جواب حرف نامربوط . ؛گنده ~ی کردن ادعا کردن ، تفاخر بی اصل و اساس کردن .
-
اخشم
فرهنگ فارسی معین
(اَ شَ) [ ع . ] (ص .) گنده بینی ، آن که بوی بد و خوب را درنمی یابد.
-
زهمت
فرهنگ فارسی معین
(زُ مَ) [ ع . زهمة ] (اِ.) باد گنده ، بوی ریم و چربش ، بوی گوشت چرب متعفن .
-
تاباق
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) چوب دستی را گویند و آن چوب گنده ای است که بیشتر قلندران بر دست گیرند.
-
گنده
فرهنگ فارسی معین
(گُ دَ یا دِ) (اِ.) 1 - گلوله ای که از خمیر به جهت یک عدد نان درست کنند؛ چانة خمیر. 2 - (ص .) مدور، گرد. 3 - کوفتة بزرگی که از گوشت سازند و در شله پلو و آتش اندازند. 4 - گرهی که از بدن برآید و درد نکند؛ ثؤلول ، آژخ . 5 - تختة کفشگران .