کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اداب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آداب
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] جِ ادب ؛ رسوم ، عادات .
-
واژههای همآوا
-
آداب
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] جِ ادب ؛ رسوم ، عادات .
-
جستوجو در متن
-
مبادی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مبادی ] (اِفا.) آشکار کننده ، ظاهر کننده . ؛ ~ آداب کسی که رسوم و آداب را در معاشرت مراعات کند.
-
توده شناسی
فرهنگ فارسی معین
( ~. شِ) (حامص .) دانشی که به شناسایی آداب و رسوم و ترانه های تودة مردم می پردازد.
-
فرنگی مآب
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مَ) [ فر - ع . ] (ص مر.) کسی که به آداب اروپاییان رفتار می کند، متجدد.
-
کنسرواتوار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر. ] (ص .) کسی که به سنن و آداب گذشته پابند است و از بدعت ها احتراز دارد؛ محافظه کار.
-
متجدد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جَ دِّ) [ ع . ] (اِفا.) نوخواه ، کسی که آداب و رسوم جدید را می پذیرد.
-
اجتماعی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) منسوب به اجتماع ؛ 1 - همگانی ، عمومی . 2 - کسی که آداب معاشرت را می داند.
-
پرنسیب
فرهنگ فارسی معین
(پِ رَ) [ فر . ] (اِ.) 1 - اصل ، اساس . 2 - اصول اخلاق . 3 - اصول آداب و معاشرت .
-
تشریفات
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (اِ.) آداب و رسوم خاص در پذیرایی های مهم و رسمی . جِ تشریف .
-
خانقاه
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] (اِمر.) 1 - خانه ، سرا. 2 - محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند و رسوم و آداب تصوف را اجرا نمایند.
-
قومیت
فرهنگ فارسی معین
(قُ یَّ) [ ع . قومیة ] (اِمص .) اشتراک گروهی از مردم در تاریخ و زبان و آداب و رسوم که عامل پیوند و اتحاد بین آنان است .
-
مستغرب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ رِ) [ ع . ] (اِفا.) کسی که به زبان ها و آداب و عادات غریبان (اروپاییان و آمریکاییان ) آگاه است ؛ مق . مستشرق ؛ ج . مستغربین .