کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آخور
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ په . ] ( اِ.)=آخر:1 - طویله ، اصطبل . 2 - حوضچه .
-
پلاس آخور
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ) (اِمر.) 1 - توبره . 2 - مجازاً شرم زن ، آلت زن .
-
واژههای همآوا
-
آخور
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ په . ] ( اِ.)=آخر:1 - طویله ، اصطبل . 2 - حوضچه .
-
جستوجو در متن
-
معلف
فرهنگ فارسی معین
(مَ لَ) [ ع . ] (اِ.) آخور.
-
اخیه
فرهنگ فارسی معین
(اَ یَّ) [ ع . ] (اِ.) آخیه ، میخ آخور، ریسمان یا قلاب هایی که در طویله کنار آخور نصب می کنند و چهارپایان را به آن ها می بندند. ج . اواخی یا اخایا.
-
اصطبل
فرهنگ فارسی معین
(اِ طَ) [ معر - لا. ] (اِ.)=اسطبل : 1 - طویله . 2 - آخور.