کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احسان کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
افضال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) افزون کردن . 2 - نیکویی و احسان کردن . 3 - سپاس نهادن . 4 - برتری داشتن . 5 - (اِمص .) بخشش . ج . افضالات .
-
اکرام
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) بزرگ داشتن ، احترام کردن . 2 - نیکی کردن . 3 - (اِمص .) بزرگداشت ، حرمت . 4 - احسان ، نیکی . ج . اکرامات .
-
صنع
فرهنگ فارسی معین
(صُ) [ ع . ] 1 - (مص م .) ساختن ، آفریدن . 2 - نیکویی کردن . 3 - (اِمص .) احسان . 4 - آفرینش .
-
طول
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص ل .) 1 - منت نهادن بر کسی . 2 - فزونی جستن بر کسی . 3 - احسان کردن .
-
غمر
فرهنگ فارسی معین
(غَ مْ) [ ع . ] (مص م .) 1 - بالا آمدن و فرا گرفتن آب چیزی را. 2 - زیاده روی کردن در احسان به کسی .
-
ثواب
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - مزد، پاداش . 2 - احسان . ؛ ~ کردن و کباب شدن عمل نیک شخص با سوءظن و عکس العمل ناخوشایند مواجه شدن .