کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احد
فرهنگ فارسی معین
(اَ حَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) یکی ، یک . 2 - (ص .) یگانه ، یکتا. 3 - یکم . 4 - یکی از نام های خدا.
-
واژههای همآوا
-
عهد
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) شناختن امری . 2 - حفظ کردن . 3 - (مص ل .) پیمان بستن . 4 - (اِ.) پیمان ، میثاق . 5 - روزگار، عصر، دوره . 6 - به گردن گرفتن و ملتزم شدن امری ، ضمان . ؛ ~ بوق یا دقیانوس کنایه از: زمان بسیار دور.
-
جستوجو در متن
-
آحاد
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ احد؛ یکان ، یک ها. 1 - افراد، اشخاص . 2 - دستة اعداد نخستین از 1 - تا 9.
-
احدی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب . اِ.) 1 - منسوب به احد. 2 - مربوط به خدای یگانه . 3 - فرقه ای از سپاهیان پادشاه هند.
-
ذوالفقار
فرهنگ فارسی معین
( ~. فَ) [ ع . ] (اِ.)نام شمشیر منبه بن حجاج (عاص بن منبه ) که به روز بدر کشته شد و آن شمشیر را رسول اکرم (ص ) برای خویش گزید و سپس آن را در غزوة احد به علی (ع ) عطا فرمود. گفته اند که چون بر پشت ذوالفقار خراش های پست و هموار بود، آن را بدین نام خوا...