کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احتراز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احتراز
فرهنگ فارسی معین
( اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پرهیز کردن ، دوری نمودن . 2 - (اِمص .) خویشتن داری ، پرهیز.
-
جستوجو در متن
-
اجتناب
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) احتراز، خودداری کردن .
-
پهلو نگه داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ گَ. تَ)(مص ل .)دوری ک ردن ، احتراز کردن .
-
کنسرواتوار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر. ] (ص .) کسی که به سنن و آداب گذشته پابند است و از بدعت ها احتراز دارد؛ محافظه کار.
-
عفت
فرهنگ فارسی معین
(عِ فّ) [ ع . ] (اِمص .) احتراز از محرمات خصوصاً از شهوات . پاکدامنی ، پرهیزگاری ، پارسایی .
-
متجنب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تِ جَ نِّ) [ ع . ] (اِفا.) دوری کننده ، احتراز کننده ؛ ج . متجنبین .
-
مجتنب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ن ) [ ع . ] (اِفا.) دوری کننده ، احتراز کننده ؛ ج . مجتنبین .
-
محترث
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ رِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - احتراز کننده . 2 - خویشتن دار.
-
پنتی
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (ص .) (عا.) 1 - آن که از شوخی و پلیدی احتراز نکند، کسی که نظافت نداند. 2 - بیکار، لش ، بی غیرت ، لاابالی ، (در اصطلاح م شتیان مقابل لوطی ).
-
جات
فرهنگ فارسی معین
(پس جمع .) تازیان بعض کلمات فارسی مختوم به « ه » غیرملفوظ را تعریب کرده به «ات » جمع بسته اند و ایرانیان این گونه جمع معرب را از آنان اقتباس کرده و کلمات دیگر (اعم از فارسی و عربی و غیره ) را نیز به همان سیاق استعمال کرده اند. عوام به سیاق کلمات فوق ...