کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجرت
فرهنگ فارسی معین
(اُ رَ) [ ع . اجرة ] (اِ.) 1 - مزد، دستمزد. 2 - کرایه .
-
جستوجو در متن
-
کارمزد
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِمر.) اجرت ، حق العمل .
-
اجور
فرهنگ فارسی معین
( اُ) [ ع . ] (اِ.) جِ اَجر؛ اجرها، اجرت ها.
-
کرایه
فرهنگ فارسی معین
(کِ یِ) (اِ.) گرفته شده از «کراء» عربی . مزد، اجرت .
-
مزد
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ په . ] (اِ.) اجرت ، مجازاً: پاداش .
-
اجر
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] 1 - (اِ.) مزد، اجرت . 2 - ثواب . 3 - (مص م .) مزد دادن .
-
جعال
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اجرتی که به سپاهیان در زمان جنگ دهند. 2 - اجرت عامل ، حق العمل .
-
سخره
فرهنگ فارسی معین
(سُ رَ یا رِ) [ ع . سخرة ] (ص .) 1 - زیر - دست . 2 - مسخره . 3 - کسی که به کار بی مزد گمارده شود. 4 - (اِ.) کار بی مزد و اجرت .