کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجازه ورود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اجازه نامه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) پروانه ، جواز.
-
جستوجو در متن
-
بار
فرهنگ فارسی معین
یافتن (تَ) (مص ل .) اجازة ورود به بارگاه شاه یافتن .
-
بار خواستن
فرهنگ فارسی معین
(خا تَ) (مص م .) اجازة ورود طلبیدن ، اذن دخول خواستن .
-
بارعام
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ فا - ع . ] (اِمر.) اجازة ورود به همگان برای حضور در برابر شاه .