کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجاره
فرهنگ فارسی معین
(اِ رِ) [ ع . اجارة ] 1 - (مص م .) پناه دادن ، به فریاد رسیدن . 2 - به مزد گرفتن . 3 - (اِ.) کرایه .
-
واژههای مشابه
-
اجاره بها
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) پول و بهایی که در برابر اجاره کردن جایی به صاحب آن می پردازند، مال الاجاره .
-
اجاره نامچه
فرهنگ فارسی معین
( ~. چِ) [ ع - فا. ] (اِمصغ .) سندی که برای انجام اجاره تنظیم و منعقد می شود، اجاره نامه .
-
اجاره نشین
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) [ ع - فا. ] (ص فا.) آن که در محل اجاره ای زندگی می کند، مستأجر. اجازه (اِ زِ) [ ع . اجازة ] 1 - (مص م .) رخصت دادن ، رخصت . 2 - (اِ.) گواهی صلاحیت دادن فتوی به کسی از طرف یک عالِم .
-
جستوجو در متن
-
مأجر
فرهنگ فارسی معین
(مَ جَ) [ ع . ] (اِ.) آن چه که اجاره شود، مکان اجاره ای ؛ ج . مآجر.
-
استیجار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) اجاره کردن .
-
موجر
فرهنگ فارسی معین
(مُ جِ) [ ع . مؤجر ] (اِفا.) اجاره دهنده ، کرایه دهنده .
-
مال الاجاره
فرهنگ فارسی معین
(لُ لْ اِ رِ) [ ع . مال الاجارة ] (اِمر.) اجاره بها.
-
مستأجر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جِ) [ ع . ] (اِفا.) اجاره کننده ، کرایه نشین .
-
مستجار
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - اجاره شده . 2 - امان خواسته .
-
مستغل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ غِ لِّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - زمینی که از آن غله برداشت کنند. 2 - خانه یا دکانی که اجاره بدهند.
-
بالاخانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) ساختمان کوچک با یک یا چند اتاق در قسمت فوقانی خانه و مستقل از آن . ؛ ~ را اجاره دادن کنایه از: عقل سالم نداشتن ، سخنان پریشان و نامربوط گفتن .
-
سرقفلی
فرهنگ فارسی معین
(سَ قُ) [ فا - ع . ] (اِمر.) حق پیشه و کسب با سرقفلی واگذار می شود و اجاره ای هم تعیین می گردد ومالک نمی تواند بدون تسویه حساب سرقفلی ملک خود را بفروشد.