کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اثر گروهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بر اثر
فرهنگ فارسی معین
(بَ. اَ ثَ) [ فا - ع . ] (حراض .) از پی ، به دنبال .
-
جستوجو در متن
-
بسیاری
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (ق .) 1 - گروهی زیاد. 2 - مقداری زیاد.
-
دسته بندی
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ)(حامص .) هماهنگ شدن گروهی برای انجام دادن امری .
-
سرشکن
فرهنگ فارسی معین
( ~. ش کَ) (ص فا.) (عا.) تقسیم وجه یا جنسی میان گروهی .
-
مأهول
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) مکانی که در آن گروهی سکونت داشته باشند.
-
آوانتاژ
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِمص .) نادیده گرفتن خطاهای کوچک در برخی از بازی های گروهی .
-
اکیپ
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ فر. ] (اِ.) گروهی از افراد که کار مشترکی انجام می دهند، دسته ، گروه .
-
بعض
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - پاره ای از چیزی . 2 - گروهی از مردم .
-
بعضی
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع - فا. ] ( اِ.) 1 - پاره ای از چیزی . 2 - گروهی از مردم .
-
جمار
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (اِ.) گروهی از مردم که در جایی گرد آیند، جماعت .
-
جماعت
فرهنگ فارسی معین
(جَ عَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گروه ، گروهی از مردم . 2 - اطرافیان ، کسان . 3 - صنف .
-
خیلی
فرهنگ فارسی معین
(خَ یا خِ) [ ع - فا. ] (ق .) 1 - گروهی ، عده ای . 2 - بسیار، فراوان .
-
شرطی
فرهنگ فارسی معین
(شُ) (ص نسب . اِمر.) گروهی از برگزیدگان اعوان حاکمان و والیان ؛ ج . شرط
-
شلال
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) 1 - گروه پراکنده ، قوم متفرق . 2 - گروهی که شتران را برانند.