کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اثر قدیمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بر اثر
فرهنگ فارسی معین
(بَ. اَ ثَ) [ فا - ع . ] (حراض .) از پی ، به دنبال .
-
جستوجو در متن
-
تاریخی
فرهنگ فارسی معین
[ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - قدیمی ، بسیار قدیمی . 2 - سزاوار ثبت شدن در تاریخ .
-
باستانی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) قدیمی ، کهنه .
-
دیرمدار
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (ص .) کهنه ، قدیمی .
-
کهنه
فرهنگ فارسی معین
(کُ نِ) (ص .) قدیمی ، فرسوده .
-
دیریاز
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) آن چه که مدتی دراز بکشد، کهن ، قدیمی .
-
سالخورده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) 1 - پیر، کهنسال . 2 - کهنه ، قدیمی .
-
سیوارتیر
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) از آهنگ های موسیقی قدیمی .
-
قدیمی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ) [ ع . ] (ص نسب .)1 - دیرینه ، کهنه . 2 - سال دیده ، پیر.
-
قندز
فرهنگ فارسی معین
(قُ دِ) [ معر. ] (اِ.) کهن دژ، قلعة قدیمی و مستحکم .
-
قهندز
فرهنگ فارسی معین
(قُ هَ دَ) [ معر. ] (اِمر.) کهن دژ، دژ قدیمی .
-
کهن
فرهنگ فارسی معین
(کُ هَ) [ په . ] (ص .) کهنه ، قدیمی .
-
بنچاق
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ تر. ] ( اِ.) قباله ، سند قدیمی ، سند مالکیت غیررسمی . بُنْجَه هم گفته شده .
-
کلنگی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص نسب .) هر آن چه که به درد خراب کردن بخورد، قدیمی (خاصه ساختمان ).