کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتمام کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
یک سره
فرهنگ فارسی معین
کردن ( ~. کَ دَ) (مص م .) تمام کردن ، به اتمام رساندن .
-
فاتحه
فرهنگ فارسی معین
(تِ حِ یا حَ) [ ع . فاتحة ] 1 - (اِفا.) مؤنث فاتح . 2 - (اِ.) آغاز کار، اول چیزی . 3 - دعای خیر برای مرده . ؛~ی چیزی را خواندن (کن .) الف - دیگر امید بازیافتن چیزی را نداشتن . ب - مصرف کردن و به اتمام رساندن . ؛~ نخواندن برای کسی یا چیزی (کن .) ...
-
آب
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) مایعی است شفاف ، بی طعم و بی بو، مرکب از دو عنصر اکسیژن و ئیدروژن ؛ o 2 H ، در باور قدما یکی از چهار عنصر «آب ، آتش ، باد، خاک » محسوب می شده . معانی کنایی آب : 1 - آبرو. 2 - جلا، درخشندگی . 3 - رونق . 4 - اشک . 5 - عرق . 6 - نازکی . ...