کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتلاف انتقال شبکهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ماز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) شبکه ای از دالان های پیچ در پیچ و گمراه کننده .
-
بلندگو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) وسیله ای به شکل شیپور برای انتقال صوت به مسافت دور.
-
ثبت اسناد
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ اَ) (اِمر.) اداره ای که ثبت معاملات و نقل و انتقال های مربوط به املاک و مستغلات را به عهده دارد.
-
شیلنگ
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ آلما. ] (اِ.) لوله ای از جنس لاستیک که از آن برای انتقال آب ، بنزین ، هوا و... استفاده می کنند.
-
فلاپی درایو
فرهنگ فارسی معین
(فِ دِ) [ انگ . ] (اِ.) وسیله ای که داده ها را از روی دیسکت به حافظة کامپیوتر یا برعکس انتقال می دهد.
-
اتوبوس رانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فر - فا. ] 1 - (اِ.) مؤسسه ای ک ه حمل و نقل مسافر به وسیلة مجموعه ای از اتوبوس ها در مسیر یا شبکه ای مشخص و معین را بر عهده دارد. 2 - (حامص .) راندن و بردن اتوبوس از جایی به جای دیگر. 3 - شغل آن که اتوبوس می راند.
-
فریم
فرهنگ فارسی معین
(فِ رِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - دسته ای از بیت ها و بایت ها که برای انتقال در قالبی مشخص جمع شوند، قابک . (فره ). 2 - قاب عینک . 3 - هر قطعه از تصاویر فیلم یا اسلاید.
-
کارگزینی
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (حامص . اِمر.)1 - به کار گماشتن (کسی را). 2 - اداره ای که به کار استخدام ، ماموریت ، ترفیع ، انتقال ، بازنشستگی و سایر امور مربوط به کارمندان و کارکنان یک سازمان می پردازد، ادارة استخدام .
-
ماهواره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) 1 - (ص .) مانند، ماه ، زیبا. 2 - (اِ.) اجرامی که به مدار زمین پرتاب می شوند جهت انتقال علایم رادیویی و تلویزیونی از نقطه ای به نقطة دیگر در روی زمین ، قمر مصنوعی .
-
باربند
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) 1 - شبکه ای معمولاً فلزی که روی سقف اتومبیل های غیرباری نصب می کنند و روی آن بار می گذارند. 2 - نوار یا ریسمانی که با آن بار را می بندند. 3 - طویله یا اصطبل بی سقف که چهارپایان بارکش را در آن جا می بندند، بهاربند.
-
جعبه
فرهنگ فارسی معین
(جَ بِ) [ ع . جعبة ] (اِ.) 1 - تیردان . 2 - صندوقچه ، هر چیز قوطی مانند. ؛ ~سیاه اسبابی به صورت یک واحد کامل الکترونیکی در وسی له های پرنده برای گردآوری اطلاعات از عملکرد وسیله در جریان پرواز، به ویژه در فهم علت سقوط . ؛ ~تقسیم قاب سرپوشیده ای برا...
-
پاسکال
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - قانونی در باب انتقال فشار در سیالات (مایعات و گازها). هر فشاری که بر نقطه ای از یک جسم سیال که در حال تعادل است وارد شود عیناً به همة اجزای آن سیال منتقل می شود. (برگرفته از نام بلز پاسکال ریاضی دان ، فیزیکدان و نویسندة فرانسوی ). 2...
-
رولت
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - نوعی دستگاه قمار که دارای شماره هایی است . آن را می چرخانند و روی شماره ایی که خواهد ایستاد شرط بندی می کنند. 2 - نوعی شیرینی خامه ای . 3 - نوعی خوراکی که گوشت ، پنیر... را لای خمیر نان می پیچند و آن را یا سرخ می کنند یا می پزن...
-
خط
فرهنگ فارسی معین
(خَ طّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اثر و نشانة قلم بر کاغذ و غیره . 2 - نوشته . 3 - نویسندگی . 4 - فرمان . 5 - کنایه از: موی صورت که تازه در آمده . 6 - فاصلة بین دو نقطه (ریاضی ). 7 - مسیر ویژة رفت و آمد پیوستة یک یا چند وسیلة نقلیه . 8 - خوشنویسی . 9 - مرا...