کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتفاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اتفاق
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) با هم شدن ، با هم بودن . 2 - (اِمص .) اِجماع . 3 - (اِ.) حادثه ، پیشامد. 4 - تقدیر. 5 - با، به همراهی . ؛ ~آراء بی رأی مخالفی .
-
واژههای مشابه
-
اتفاق ساختن
فرهنگ فارسی معین
(اِ تَّ . تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) نیّت و تصمیم را استوار کردن .
-
اتفاق کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) همداستان شدن ، هم رأی شدن .
-
جستوجو در متن
-
باهم
فرهنگ فارسی معین
(هَ) 1 - (اِمر.) به اتفاق ، با یکدیگر. 2 - (ص مر.) مجتمع ، متحد.
-
پیش آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) 1 - نزدیک آمدن . 2 - اتفاق افتادن ، روی دادن .
-
همراه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) 1 - (ص مر.) همسفر. 2 - متفق ، متحد. 3 - به اتفاق (در طی طریق ).
-
قریب الوقوع
فرهنگ فارسی معین
(قَ بُ لْ وُ) [ ع . ] (ص مر.) امکان یا احتمال اتفاق در آینده ای نزدیک .
-
متفقاً
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ فِ قَ نْ) [ ع . ] (ق .) به اتفاق ، با هم .
-
اتفاقیه
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ یُِ) [ ع . اتفاقیة ] (ص نسب .) مؤنث اتفاقی . 1 - اتفاق افتاده ، واقع شده . 2 - گاه به گاه .
-
پاافتادن
فرهنگ فارسی معین
(اُ دَ) (مص ل .) 1 - میسر شدن ، دست دادن . 2 - اتفاق خوب یا بدی پیش افتادن .
-
حادثه
فرهنگ فارسی معین
(دِ ثِ) [ ع . حادثة ] (اِفا.) 1 - آن چه نو پدید آمده . 2 - رویداد، اتفاق . ج . حادثات ، حوادث .
-
روی نمودن
فرهنگ فارسی معین
(نُ دَ) (مص ل .) 1 - توجه کردن . 2 - اتفاق افتادن . 3 - در خاطر گذشتن .
-
کبیسه
فرهنگ فارسی معین
(کَ س ) [ ع . کبیسة ] (اِ.) سالی که به جای 365 روز 366 روز باشد این اتفاق هر چهار سال یک بار می افتد.