کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اتاق
فرهنگ فارسی معین
( اُ) [ تر. ] (اِ.) 1 - خانه ، چهاردیواری دارای سقف . 2 - خیمه . اطاق ، اوتاغ و اوتاق هم گویند.
-
واژههای همآوا
-
اطاق
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) [ تر. ] (اِ.) حجره ، خانه .
-
عتاق
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (مص ل .) آزاد شدن بنده و زرخرید از قید بندگی .
-
جستوجو در متن
-
تالار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) اتاق بزرگ ، سالن .
-
سونا
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ فر از فنلاندی . ] (اِ.) حمامی دارای اتاق یا اتاق های بسیار گرم و معمولاً حوضچة آب سرد که پس از ماندن در اتاق گرم و عرق ریختن ، در حوضچة آب سرد غوطه می خورند و بر دو نوع است : سونای خشک و سونای بخار.
-
بیوتات
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] ( اِ.) خانه ها، اتاق ها.
-
چفت
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) زنجیر در اتاق ، قلاب پشت در.
-
سفره خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) (اِمر.) اتاق غذاخوری ، ناهارخوری .
-
طنبی
فرهنگ فارسی معین
(طِ) (اِ.) تالار، اتاق بزرگ .
-
همسایه
فرهنگ فارسی معین
( ~. یِ) (ص .) دو یا چند کس که اتاق یا خانة آنان نزدیک هم باشد، مجاور.
-
تاریک خانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ)(اِمر.) اتاق ویژه ای در عکاسی برای ظاهر کردن فیلم .
-
آخردست
فرهنگ فارسی معین
(خَ. دَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - آخربار. 2 - پایین اتاق .
-
بادگانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) دریچة مشبکی که توسط آن از درون اتاق بیرون را توان دید و به عکس .