کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابریق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابریق
فرهنگ فارسی معین
( ا ِ) [ معر. ] (اِ.) 1 - کوزه . 2 - ظرف سفالین با دسته و لوله برای آب یا شراب . 3 - آفتابه ، لولهین . 4 - مطهره . 5 - وزنی معادل دو من .
-
ابریق
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ معر. ] (اِ.) 1 - شمشیر بسیار درخشنده . 2 - زن صاحب جمال .
-
جستوجو در متن
-
آبدستان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِمر.) ابریق ، آفتابه .
-
اباریق
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ ابریق ؛ کوزه ها.
-
مطهره
فرهنگ فارسی معین
(مُ طَ هَّ رَ یا رِ) [ ع . مطهرة ] (اِ.) ابریق ، آفتابه .
-
هزاره
فرهنگ فارسی معین
(هِ رِ یا رَ) (اِ.) = ازاره : 1 - قسمتی از دیوار که مابین زمین اطاق و طاقچه واقع شده . 2 - فواره ای که مانند ابریق است .
-
لولهنگ
فرهنگ فارسی معین
( لُ لَ هِ) (اِ.) = لولهین . لولین . لولئین : آفتابه گلی ، ابریق . ؛ ~ کسی زیاد آب گرفتن کنایه از: دارای نفوذ و اعتبار بودن .