کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابریشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابریشم
فرهنگ فارسی معین
(اَ شَ یا شُ) [ په . ] (اِ.) 1 - رشته های بسیار نازکی که از پیلة کرم ابریشم جدا می کنند و استفاده می کنند. 2 - سازهای زه دار. 3 - درختی از دستة گل ابریشم ها جزء تیرة پروانه واران که گونه ای از آن در جنگل های شمال ایران به نام شب خسب (شوفِس ) موجود اس...
-
واژههای مشابه
-
ابریشم بها
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) مزد ساز زدن و چنگ زدن (مثل پول چای و شیربها در استعمال امروز).
-
ابریشم زن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (اِفا.) نوازندة ابریشم ، چنگی .
-
جستوجو در متن
-
خز
فرهنگ فارسی معین
(خَ زّ) [ ع . ] (اِ.) ابریشم ، پارچه ای که از ابریشم و پشم بافته باشند.
-
بریشم
فرهنگ فارسی معین
(بَ شَ) ( اِ.) ابریشم .
-
سیلک
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) حریر، ابریشم .
-
کج
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) نوعی از ابریشم خام .
-
قزاق
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (ص . اِ.) 1 - ابریشم فروش ، علاقه بند. 2 - آن که کرم ابریشم را تربیت می کند.
-
بریشم زن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (ص فا.) نوازندة ابریشم .
-
پروان
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) چرخ ابریشم ریسی .
-
تکمه
فرهنگ فارسی معین
(تِ مِ) (اِ.) ابریشم زردوزی .
-
قز
فرهنگ فارسی معین
(قَ زّ) [ معر. ] (اِ.) ابریشم .
-
بریشم نواز
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ) (ص فا.) نوازندة ابریشم ، چنگی .