کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ابره
فرهنگ فارسی معین
(اُ رِ) (اِ.) هوبره ، آهوبره .
-
ابره
فرهنگ فارسی معین
(اَ رِ) (اِ.) لباس ، بخش بیرونی لباس .
-
آبره
فرهنگ فارسی معین
(رَ) ( اِ.) ابره ، رویه .
-
واژههای همآوا
-
عبرت
فرهنگ فارسی معین
(ع ِ رَ) [ ع . عبرة ] 1 - (مص ل .) پند گرفتن . 2 - (مص م .) ارزیابی کردن ، سنجیدن . 3 - (اِ.) پند.
-
جستوجو در متن
-
آوره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) ( اِ.) ابره ، رویه ، رویة لباس .
-
اوره
فرهنگ فارسی معین
(اَ رَ یا اُ رِ) (اِ.) = ابره : رویة جامه و قبا.
-
ظهاره
فرهنگ فارسی معین
(ظِ رِ) [ ع . ظهارة ] (اِ.) رویة جامه ، ابره .
-
آکنه
فرهنگ فارسی معین
(کَ نِ) (اِ.) آن چه از پشم و پنبه و لاس و پر و جز آن میان ابره و آستر قبا و لحاف و نهالین و مانند آن کنند؛ حشو، آکین .
-
تمک
فرهنگ فارسی معین
(تَ مَ) [ ع . ثمک ] (اِ.) گیاهی از تیرة چتریان که دارای برگ های طویلی است و در غالب نقاط می روید. دم کردة آن به عنوان مدر و ضد روماتیسم در تداوی قدیم مصرف می شده ؛ ابرة الراعی ، حربث .