کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَئِمَّة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ائمه
فرهنگ فارسی معین
(اَ ئِ مِّ) [ ع . ائمة ] (اِ.) جِ امام ؛ پیشوایان ، سران . ؛~ اطهار امامان شیعه . ؛~ جماعت پیش نمازان . ؛~ُالاسماء هفت اسم اول خداوند که «اسماء الهی » نامیده می شوند و عبارتند از: حی ، عالم ، مرید، قادر، سمیع ، بصیر و متکلم .
-
جستوجو در متن
-
صاحب چراغ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) مجازاً عنوانی برای ائمه یا امام زاده ها.
-
اماکن
فرهنگ فارسی معین
(اَ کِ) [ ع . ] جِ امکنه . جج . مکان ؛ جاها، جای ها، سرزمین ها. ؛~ متبرکه زیارتگاه ها و بناهای مقدس ، قبور ائمه .
-
حدیث
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] 1 - (ص .) تازه ، جدید. 2 - (اِ.) خبر. 3 - خبری که از رسول (ص ) و ائمه نقل کنند. ج . احادیث .
-
ساده
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ) [ ع . ] (اِ.) جِ سائد (ساید). 1 - مهتران . 2 - فرزندان رسول اکرم و ائمة اطهار؛ ج . سادات .
-
بقعه
فرهنگ فارسی معین
(بُ عِ) [ ع . بقعة ] ( اِ.) 1 - قطعه ای از زمین . 2 - بنا، زیارتگاه . 3 - مزار ائمه و بزرگان دین . 4 - جای ، مقام . ج . بقاع ، بُقَع . 5 - اتاقکی که بر روی گور اولیا و قدیسان می سازند.
-
شافعی
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (ص نسب .) 1 - منسوب به مذهب شافعی . 2 - منسوب به محمدبن ادریس بن عباس بن عثمان بن شافع هاشمی قرشی مطلبی ، مکنی به ابوعبدالله. یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت .
-
وهابی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) پیروان شیخ عبدالوهّاب ، فرقه ای مذهبی که احکام قرآن را بنابر استنباط خود اجرا می کنند، بسیاری از شعائر مسلمانان را بدعت و ضلالت می دانند و نیز ساختن بُعقه های مجلل بر قبور ائمه و طواف و بوسیدن ضریح را روا نمی دانند.
-
ذکر
فرهنگ فارسی معین
(ذِ) [ ع . ] 1 - (مص م .)یاد کردن ، بیان کردن . 2 - (اِمص .) یادآوری . 3 - نام ، آوازه . 4 - شرح حال ، ترجمة احوال . 5 - پند،موعظه . ؛~ جمیل یاد نیکو. ؛ ~ خیر یاد نیکو. ؛ ~ جلی ذکری که صوفیان به آواز بلند ادا کنند. ؛~ خفی ذکری که صوفیان در دل ...