کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آویزان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آویزان
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - معلق ، آویخته . 2 - در حال جنگ و گریز.
-
واژههای مشابه
-
آویزان شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ)(مص ل .)(عا.) 1 - مزاحم کسی شدن . 2 - سور زدن ، ط فیلی بودن .
-
جستوجو در متن
-
آویزون
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) آویزان ، کنایه از: آدم مزاحم .
-
فروهشتن
فرهنگ فارسی معین
(فُ. هِ تَ) 1 - (مص م .) پایین گذاشتن ، بر زمین گذاشتن . 2 - آویزان کردن . 3 - (مص ل .) فرو افتادن . 4 - سست شدن . 5 - آویزان شدن .
-
درآویختن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. تَ) (مص م .) 1 - گلاویز شدن ، چنگ زدن . 2 - آویزان شدن .
-
زنگ
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ په . ] (اِ.) آلتی فلزی که به گردن چهارپایان آویزان کنند.
-
شب آویز
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِمر.) = شباویز: مرغ حق ، پرنده ای که شب هنگام از شاخه درختان آویزان می شود و می خواند.
-
واکسیل
فرهنگ فارسی معین
[ روس . ] (اِ.) رشته ای به رنگ زرد یا سفید که افسران روی دوش و جلوی سینه آویزان می کنند.
-
معلقات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) سبعة معلقه ؛ هفت قصیده ای که در زمان جاهلیت در خانة کعبه آویزان کرده بودند.
-
آویختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] 1 - (مص م .) آویزان کردن . 2 - فرو گذاشتن ، پایین انداختن . 3 - حمایل کردن . 4 - دار زدن . 5 - (مص ل .) آویزان شدن . 6 - جنگیدن . 7 - چنگ زدن ، تمسک جستن .
-
آویخته
فرهنگ فارسی معین
(تِ) (ص مف .) 1 - آویزان شده ، معلق . 2 - چنگ زده ، تمسک جُسته . 3 - مورد سؤال قرار گرفته .
-
خرجین
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِ.) کیسه مانندی که بر پشت چهارپا می گذارند و از دو طرف آویزان شده در آن اجناس را قرار می دهند.
-
زنمه
فرهنگ فارسی معین
(زَ نَ مَ یا مِ) [ ع . زنمة ] (اِ.) پاره ای از گوش شتر یا گوسفند که بریده آویزان کنند.