کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آویز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آویز
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص فا.) در ترکیب با برخی کلمات معنی آویزنده می دهد: دست آویز، دل آویز. 2 - ( اِ.) جنگ ، نبرد. 3 - جواهری که بر حلقة گوشواره بیاویزند. 4 - بلور و مانند آن که برای زینت به چلچراغ بیآویزند. 5 - منگوله ، شرابه . 6 - گیاهی زینتی با گل های قرمز.
-
واژههای مشابه
-
چشم آویز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) تعویذی که برای دفع چشم زخم درست کنند.
-
شب آویز
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِمر.) = شباویز: مرغ حق ، پرنده ای که شب هنگام از شاخه درختان آویزان می شود و می خواند.
-
مرغ شب آویز
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ شَ) (اِمر.) چوک ، مرغ حق ، پرنده ای است شبیه جغد که خود را از درخت آویزان می کند و پی درپی فریاد می کشد.
-
جستوجو در متن
-
چشمارو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) نک چشم آویز.
-
چوک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) شب آویز، مرغ حق .
-
هو گویک
فرهنگ فارسی معین
(هُ یَ) (اِ.) مرغ حق گو، مرغ شب آویز.
-
پاندول
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) 1 - جسم آویخته ای که حرکت نوسانی داشته باشد مانند آویز ساعت دیواری که به چپ و راست حرکت می کند. 2 - رقاصک ، آونگ .
-
تشبث
فرهنگ فارسی معین
(تَ شَ بُّ) [ ع . ] (مص ل .) چنگ زدن به چیزی ، چیزی را دست آویز قرار دادن .
-
دست موزه
فرهنگ فارسی معین
( ~. زِ یا زَ) (اِمر.) 1 - تحفه ، ارمغان . 2 - دست آویز، 3 - آلت ، وسیله .
-
دلاویز
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص فا. ص .) = دل آویز: 1 - مطلوب ، مرغوب . 2 - خوشبو، معطر.
-
دار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - چوبی که مجرمانِ محکوم به مرگ را از آن حلق آویز می کنند. 2 - درختی که میوه نمی دهد.
-
ذریعه
فرهنگ فارسی معین
(ذَ عِ) [ ع . ذریعة ] (اِ.) وسیله ، واسطه ، دست آویز. ج . ذرایع .