کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آهک
فرهنگ فارسی معین
(هَ)( اِ.) 1 - اکسید کلیسم ،جسمی است سفید، جذب کنندة رطوبت که از پخته شدن سنگ آهک به دست می آید. 2 - نوره ، واجبی .
-
جستوجو در متن
-
تکلیس
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) آهک مالی کردن ، به جسمی گرما دادن تا مانند آهک شود.
-
جیر
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) آهک زنده .
-
کلس
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ معر. ] (اِ.) آهک زنده را گویند که عبارت از اکسید کلسیم به فرمول Cao (آهک زنده آهکی است که در نتیجة حرارت دادن به سنگ آهک ( Ca 3 Co ) در کوره بدست می آید).
-
تکلس
فرهنگ فارسی معین
(تَ کَ لُّ) [ ع . ] (مص ل .) آهک شدن .
-
پزاوه
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ) (اِ.) کوره که در آن ظروف سفالین و آجر و آهک را حرارت دهند.
-
آوه
فرهنگ فارسی معین
(وَ) ( اِ.)1 - کوره ای که در آن خشت و آهک و مانند آن می پختند.2 - نقشی به شکل زنجیر که بر حاشیه چیزی بکشند یا بدوزند.
-
دوغاب
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - آب دوغ . 2 - هر چیزی که در آن آب ریزند تا همچون دوغ سفید و آبکی شود. 3 - آب مخلوط با آهک که با آن دیوارها را رنگ کنند.
-
ساروج
فرهنگ فارسی معین
(اِ.)مخلوطی است از آهک و خاکستر که در ساختن حوض ،گرمابه و بنای ساختمان به کار می بردند.
-
شید
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اندودن دیوار با گچ یا آهک . 2 - در فارسی به معنای مکر و حیله .
-
شفته
فرهنگ فارسی معین
(ش تِ) (اِ.) مخلوطی از آب و آهک و خاک و شن که در پی ریزی ساختمان به کار می رود.
-
مکلس
فرهنگ فارسی معین
(مُ کَ لَّ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) آهکی شده . 2 - (ص .) آهک دار، آهکی .
-
ملاط
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گلی که در ساختمان روی سنگ و آجر می کشند. 2 - در فارسی مخلوطی از شن و ماسه و آهک یا سیمان .
-
نوره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . نورة ] (اِ.) واجبی ، مخلوطی از زرنیخ و آهک که برای زدودن موهای بدن به کار می رود.