کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آدم آهنی
فرهنگ فارسی معین
( ~. هَ) (اِ.) 1 - موجودی تخیلی با ظاهری شبیه انسان و ساخته شده از فلز و مدارهای الکترونیکی که در فیلم های سینمایی بسیاری از کارهای انسان را انجام می دهد. 2 - مجازاً به کسی که از خود اختیاری ندارد و طبق گفتة دیگران عمل می کند اطلاق می شود.
-
جستوجو در متن
-
آکج
فرهنگ فارسی معین
(کَ) ( اِ.) چنگک ، قلاب آهنی .
-
جلو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) سیخ کباب (چوبی یا آهنی ).
-
کلاهخود
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) کلاه آهنی ، کلاه فلزی .
-
تیرآهن
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِمر.) آهنی با ضخامت بالا که دارای کاربردهای ساختمانی و صنعتی است .
-
هاون
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ په . ] (اِ.) ظرفی آهنی یا سنگی که در آن چیزی را می کوبند یا می سایند.
-
گاوصندوق
فرهنگ فارسی معین
(صَ دُ) (اِمر.) صندوق بسیار بزرگ آهنی .
-
مجری
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِ.) صندوقچة آهنی قفل دار.
-
آهن جامه
فرهنگ فارسی معین
(هَ. مِ) (اِمر.) ورق نازک آهنی که به وسیلة آن تخته های صندوق های چوبی را به هم متصل می کردند.
-
آهنگر
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ) [ په . ] ( اِ. ص .) کسی که پیشه اش ساختن آلات و ادوات آهنی است ، حداد.
-
آهنین
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (ص نسب .) 1 - آهنی ، از جنس آهن . 2 - (کن .) بسیار توانا و قوی .
-
بتون آرمه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) (اِمر.) بتون مسلح ، بتونی که در آن میله های آهنی گذارند تا استواری و مقاومت آن بیشتر گردد.
-
پس آهنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. هَ) (اِمر.) آهنی باشد که کفشگران در پس کفش نهند تا به آن کفش را فراخ کنند آنگاه که قالب را در کفش کنند.
-
چماق
فرهنگ فارسی معین
(چُ) [ تر. ] 1 - گرز آهنی شش پر. 2 - چوبدستی که نوک آن گره داشته باشد.