کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهستگی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آهستگی کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ)(مص ل .) به نرمی رفتار کردن .
-
جستوجو در متن
-
بط ء
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (مص ل .) درنگ کردن ، آهستگی کردن .
-
تثبیت
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پابرجا کردن . 2 - آهستگی کردن .
-
تثبت
فرهنگ فارسی معین
(تَ ثَ بُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پابرجا بودن . 2 - آهستگی کردن ، درنگ کردن . 3 - (اِمص .) پایداری .
-
توقر
فرهنگ فارسی معین
(تَ وَ قُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - بردبار شدن ، آهستگی کردن . 2 - سنگینی کردن . 3 - (اِمص .) سنگینی ، گرانمایگی .
-
تمهل
فرهنگ فارسی معین
(تَ مَ هُّ) [ ع . ] (مص ل .) کاری را به آهستگی انجام دادن ، درنگ کردن .
-
لولیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - (عا.) در جای خود جنبیدن و پیچیدن . 2 - رفت و آمد کردن به آهستگی . 3 - نمو کردن کودک به طوری که خود بتواند راه برود.
-
پلکیدن
فرهنگ فارسی معین
(پِ لِ دَ) (مص ل .) 1 - به آهستگی راه رفتن . 2 - رفت و آمد کردن . 3 - ول گشتن .
-
مهل
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آهسته کار کردن . 2 - (اِمص .) آهستگی ، مهلت . 3 - (اِ.) آهسته کاری ، نرمی ، مهلت .
-
زمزمه
فرهنگ فارسی معین
(زَ زَ مِ) [ ع . زمزمة ] = زمزم : 1 - (مص ل .) ترنم کردن . 2 - (اِ.) نغمه . 3 - دعایی که زردشتیان آهسته و زیر لب خوانند. 4 - هر آوازی که به آهستگی خوانده شود.
-
سنگ
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ په . ] 1 - (ص .) وقار، اعتبار. 2 - (ق ) آهستگی ، آرامش . 3 - نام عمومی مواد کانی است که به طور طبیعی به یکدیگر چسبیده و متراکم شده است و در نتیجه تودة نسبتاً سفتی را به وجود آورده است . 4 - وزنه ای جهت سنجش سنگینی . 5 - دو قطعه سنگ به ابعاد ک...