کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آمیخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مخلوط
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) آمیخته شده ، به هم آمیخته ، به گونه ای که قابل جداسازی باشند. مق . محلول .
-
ناویژه
فرهنگ فارسی معین
(ژِ) (ص .) ناپاک ، آمیخته .
-
ماسور
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = ماشور. ماشوره : چیزی در هم آمیخته .
-
ماشور
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) چیزهای درهم آمیخته .
-
ممزوج
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) آمیخته ، مخلوط .
-
قره قاطی
فرهنگ فارسی معین
(قَ رَ) (ص مر.) آمیخته به هم .
-
تمازج
فرهنگ فارسی معین
(تَ زُ) [ ع . ] (مص ل .) آمیخته شدن ، مخلوط شدن .
-
جنون آمیز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) آمیخته به دیوانگی .
-
رخش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) رنگ سرخ و سفید درهم آمیخته .
-
زراندود
فرهنگ فارسی معین
(زَ. اَ) (ص مف .) هر چیز آمیخته شده با طلا.
-
ممتزج
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ زَ) [ ع . ] (اِمف .) آمیخته ، مخلوط .
-
قاتی پاتی
فرهنگ فارسی معین
[ تر - فا. ] (ص م .) (عا.) درهم آمیخته ، مخلوط .
-
مشوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) آلوده شده ، آمیخته ، آشفته .
-
آمیزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (ص مر.) 1 - آمیخته ، مخلوط . 2 - کسی که ریش جوگندمی دارد. آمیژه هم گویند.
-
اباشه
فرهنگ فارسی معین
(اُ شَ یا ش ِ) [ ع . ] (اِ.) = اباش : جماعتی آمیخته از هر جنس مردم .