کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آمیختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آمیختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - درهم کردن یا شدن ، مخلوط کردن یا شدن .2 - معاشرت . 3 - همخوابگی . 4 - جفت گیری .
-
جستوجو در متن
-
خلط
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آمیختن ، درهم آمیختن . 2 - (اِمص .) آمیزش ، اختلاط .
-
مزج
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آمیختن ، درهم آمیختن ، مخلوط کردن . 2 - (اِمص .) آمیزش ، اختلاط .
-
شوب
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (مص م .) آمیختن .
-
هم زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص م .) در هم آمیختن ، به هم زدن .
-
گشنیدن
فرهنگ فارسی معین
(گُ دَ) (مص ل .) آمیختن نر و ماده .
-
آچاردن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - درهم آمیختن . 2 - چاشنی به خوراک زدن .
-
اشتباک
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) به هم در شدن ، به هم پیوستن ، در آمیختن ، شبکه شبکه شدن .
-
اختلاط
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) آمیخته شدن ، آمیختن .
-
گمیختن
فرهنگ فارسی معین
(گُ تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - آمیختن . 2 - ادرار کردن .
-
آشوردن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - زیر و زبر کردن ، برهم زدن . 2 - آمیختن . 3 - خمیر کردن .
-
ادغام
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - در هم فشردن و فرو بردن دو چیز. 2 - حرفی را در حرف دیگر آمیختن .
-
التباس
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .)1 - درهم آمیختن . 2 - پوشیده شدن کار بر کسی . 3 - درهم آمیختگی .
-
به هم زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص م .)1 - خراب کردن . 2 - باطل کردن . 3 - منحل کردن . 4 - آمیختن . 5 - دوستی را با کسی قطع کردن .