کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آموخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آموخته
فرهنگ فارسی معین
(تِ) (ص مف .)1 - یاد گرفته ، تعلیم گرفته . 2 - مؤدب ، فرهیخته . 3 - عادت کرده . 4 - دست آموز. 5 - مطیع .
-
واژههای مشابه
-
آموخته کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) عادت دادن .
-
جستوجو در متن
-
فرهیخته
فرهنگ فارسی معین
(فَ تِ) (ص مف .) = فرهخته : ادب آموخته ، دانش آموخته ، دارای فرهنگ والا.
-
موسیقیدان
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) کسی که علم موسیقی را آموخته باشد.
-
آمخته
فرهنگ فارسی معین
(مُ تِ) (ص مف .) نک آموخته .
-
فرهنجیده
فرهنگ فارسی معین
(فَ هَ دِ) (ص مف .)تربیت شده ، علم آموخته .
-
مؤدب
فرهنگ فارسی معین
(مُ ءَ دَّ) [ ع . ] (اِمف .) تربیت شده ، ادب آموخته ، باادب .
-
متأدب
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ءَ دِّ) [ ع . ] (اِفا.) ادب آموخته .
-
رام
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) 1 - مطیع ، فرمانبردار. 2 - خو گرفته ، آموخته . 3 - در آیین زردشتی ، یکی از ایزدان و نام بیست ویکم از هر ماه شمسی .
-
فراهیخته
فرهنگ فارسی معین
(فَ تِ) (ص مف .) = فراهخته : 1 - برکشیده . 2 - تربیت شده ، ادب آموخته .
-
درس
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) دانش آموزی ، آموزش . 2 - (مص م .) آموختن ، تعلیم دادن . 3 - (اِ.) هر بخش از کتاب که در یک نوبت آموخته شود ج . دروس .