کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آماس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آماس
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = آماز: ورم ، برآمدگی ، آماده و آماز نیز گویند.
-
جستوجو در متن
-
پندام
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) آماس ، ورم .
-
تهبج
فرهنگ فارسی معین
(تِ هَ بُّ) [ ع . ] (مص ل .) آماسیدن ، آماس کردن .
-
پف
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (اِصت .) 1 - بادی که در اثر جمع کردن هوا از دهان به در آید. 2 - آماس ، ورم .
-
آپاندیسیت
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) = آپاندیس : ورم ضمیمة رودة کور که بسیار دردناک و گاه کشنده است ، آویزه آماس . (فره ).
-
نکاف
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آماس بناگوش . 2 - آماسی است در بن زنخ شتر. 3 - بیماری ای است در حلق شتر.
-
نفخ
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - دمیدگی . 2 - پری شکم از باد. 3 - ورم ، آماس . 4 - فخر و تکبر.
-
برنشیت
فرهنگ فارسی معین
(بُ رُ) [ فر. ] ( اِ.) نوعی بیماری ناشی از آماس نایره که باعث گرفتگی صدا، سرفه های شدید، خروج خلط های ساده یا توأم با چرک و خون می شود؛ ورم ریه .
-
حمرت
فرهنگ فارسی معین
(حُ رَ) [ ع . حمرة ] 1 - (اِمص .) سرخی ، قرمزی . 2 - (اِ.) رنگ سرخ ، قرمز. 3 - نوعی آماس در بدن ، باد سرخ ، سرخ باد.