کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آقا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آقا
فرهنگ فارسی معین
[ مغ . ] ( اِ.) 1 - برادر بزرگتر، برادر مهتر. 2 - امیر، ارباب ، سرور، رییس . 3 - عنوانی است که برای احترام و تفخیم به اول یا آخر اسم کسی می افزایند: آقامحمد، محمدآقا. ج . آقایان .
-
واژههای مشابه
-
آقا بالا سر
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ مغ - فا. ] (ص . اِ.) 1 - رییس ، سرپرست . 2 - مجازاً آن که بی مورد در کار دیگران دخالت و امر و نهی می کند.
-
واژههای همآوا
-
آغا
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (ص . اِ.) 1 - خاتون ، خانم . 2 - زن ، زوجه . 3 - عنوانی که برای احترام به اول اسم خواجه سرایان افزوده می شد. مثل آغاالماس ، مبارک آغا.
-
جستوجو در متن
-
موسیو
فرهنگ فارسی معین
(یُ) [ فر. ] (اِ.) آقا، سرپرست .
-
چلبی
فرهنگ فارسی معین
(چَ لَ) [ تر. ] (اِ.) خواجه ، آقا، سرور.
-
مسیو
فرهنگ فارسی معین
(مُ یُ) [ فر. ] (اِ.) آقا (در خطاب به فرنگیان گفته می شود.)
-
افندی
فرهنگ فارسی معین
(اَ فَ) [ تر. ] ( اِ.) مأخوذ از لاتین ، به طریق احترام به جای «آقا» به بزرگان اطلاق می شود.
-
سینیور
فرهنگ فارسی معین
(یُ) [ فر. ] (اِ.) از لقب ها و عنوان های اشرافی اروپایی ، ارباب ، آقا.
-
مخدوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - خدمت کرده شده . 2 - سرور، آقا، ارباب .
-
آقازاده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ مغ - فا. ] (اِمر.) آقا، فرزند مردی بزرگ ، فرزند سید، فرزند مجتهد.
-
بارون
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ فر. ] ( اِ.) 1 - از القاب اشراف زمین دار اروپا. 2 - عنوانی احترام آمیز برای مردان ارمنی ، آقا.
-
ورمال
فرهنگ فارسی معین
(وَ) نک وردار و ورمال . ؛ ~ آقا را دمش دادن چیزی را برداشتن و بردن و خوردن ، چپو کردن ، سر خوراکی ریختن و یکباره آن را تمام کردن .