کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آفات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آفات
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ آفت ؛ آفت ها، آسیب ها.
-
واژههای همآوا
-
عفات
فرهنگ فارسی معین
(عُ) [ ع . عفاة ] (ص .)جِ عافی . 1 - آمرزنده ، درگذرنده . 2 - مهمان ، خواهندة روزی .
-
جستوجو در متن
-
غنج
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) 1 - نوزاد حشره که به صورت کرم است . 2 - یکی از آفات سیب و گوجه .
-
سمپاش
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع - فا . ] (ص فا.) 1 - آن که سم را در جایی می پاشد. 2 - آلتی فلزی که در آن سم می ریزند و به وسیلة پاشیدن محتوی آن حشرات موذی و آفات را از بین می برند.
-
شرود
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - رمیدن . 2 - طلب حق باشد به خلاص از آفات و حجاب و بی قراری اندر آن که همة بلاهای طالب از حجاب افتد.