کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آش نذری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اش
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] (ضم .) ضمیر شخصی متصل سوم شخص مفرد و آن به صورت مفعولی (سپردش : بدو سپرد)، فاعلی (گفتش : گفت او را) یا اضافی (خانه اش ، کتابش ) است .
-
آش ابو
فرهنگ فارسی معین
دردا (ش ِ اَ. دَ)(اِمر.) آشی که به نیت شفای بیماری درست می کنند و به مستحقان می دهند.
-
آش در
فرهنگ فارسی معین
هم جوش (ش ِ دَ هَ) (اِمر.)1 - آشی که از سبزی ، گوشت و حبوبات درست می کنند. 2 - کنایه از: وضعیت پیچیده و نامعلوم .
-
آش شله
فرهنگ فارسی معین
قلمکار (ش ِ شُ لِ قَ لَ) (اِمر.) 1 - آشی که از حبوبات و گوشت لِه شده درست می شود و بیشتر برای نذر و در ایام محرم و صفردرست می کنند. 2 - کنایه از: هرمجموعه ای که در آن نظم و ترتیب و قاعده ای به کار نرفته باشد.
-
آش کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) دباغی کردن ، پیراستن چرم .
-
آش خور
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - کنایه از: کسی که تازه به سربازی رفته . 2 - تازه کار.
-
آش آلو شدن
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ یا شُ دَ) (مص ل .) کنف شدن ، خجالت زده شدن .
-
آش پشت پا
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ پُ تِ) (اِمر.) آشی که پس از رفتن عزیزی به مسافرت درست می کنند و به فقرا می دهند.
-
آش دهن سوز
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ دَ هَ) (ص مر.) هر چیز با اهمیت ، مطلوب .
-
آش و لاش شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ شُ دَ) (مص ل .) 1 - از هم پاشیدن . 2 - عفونی شدن زخم .
-
جستوجو در متن
-
نذری
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (ص نسب .) آن چه که رایگان به عنوان نذر در راه خدا دهند.
-
عاشوروا
فرهنگ فارسی معین
[ ع - فا. ] (اِمر.) عاشوربا؛ آش نذری که روز دهم محرم می پزند.
-
نیاز
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - حاجت ، احتیاج . 2 - نذری که برای گرفتن مراد و حاجت به کسی یا جایی بدهند.
-
دیگچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ یا چَ) (اِمصغ .) دیگ کوچک . نوعی غذا که از شیر و برنج و گلاب و شکر به عنوان غذای نذری پزند و بین مستمندان تقسیم کنند.