کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آستین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آستین
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - قسمتی از جامه که از شانه تا مچ دست را می پوشاند. 2 - مقدار چیزی که در آستین جا شود. 3 - طریقه ، راه . ؛ ~بالا زدن کنایه از: همت کردن ، اقدام کردن .
-
واژههای مشابه
-
آستین دراز
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص .) طماع ، آزمند.
-
آستین افشاندن
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ)(مص ل .) 1 - تکان دادن دست و آستین به نشانة عفو یا بخشش . 2 - پشت پا زدن ، ترک گفتن . 3 - رقصیدن . 4 - اجازه دادن .
-
آستین پوش
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - فروتن . 2 - مطیع ، فرمانبردار.
-
نیم آستین
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) نوعی قبا که آستین های آن تا آرنج می رسد و آن را از پارچه های زری می سازند و روی لباس های دیگر پوشند.
-
فراخ آستین
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خú) (ص مر.) کنایه از: بخشنده ، جوانمرد.
-
آستین سر خود
فرهنگ فارسی معین
(سَ خُ) (ص .) 1 - دارای آستین بدون حلقه که به صورت یک پارچه بریده و دوخته شده است . 2 - (کن .) خودسر، به اختیار و خواست خود. 3 - مستقل از دیگران .
-
جستوجو در متن
-
کم
فرهنگ فارسی معین
(کُ مّ) [ ع . ] (اِ.) آستین . ج . اَکمام .
-
گریبانی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) جامه ای که دامن و آستین ندارد و بر روی قبا پوشند.
-
برمالیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص م .) 1 - نوردیدن ، طی کردن . 2 - بالا زدن آستین و پاچة شلوار.
-
ترلک
فرهنگ فارسی معین
(تِ لِ) (اِ.) ترلیک ، قبای پیش باز آستین کوتاه .
-
جلیتقه
فرهنگ فارسی معین
(جِ قِ) [ تر. ] (اِ.) نیم تنة کوتاه بی آستین که روی پیراهن پوشند.
-
ردن
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ ع . ] (اِ.) بن آستین و تریز. ج . ادان .