کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آسان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آسان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص . ق .) امری که سخت و دشوار نباشد، سهل . مق دشوار، سخت .
-
واژههای مشابه
-
آسان کاری
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) سهل گرفتن ، مساهله .
-
آسان گذار
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (ص فا.) سهل انگار، بی خیال .
-
تن آسان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - آسوده ، مرفه . 2 - تن درست ، سالم . 3 - تن پرور، خوش گذران .
-
جستوجو در متن
-
میسر
فرهنگ فارسی معین
(مُ یَ سَّ) [ ع . ] (اِمف .) آسان ، آسان کرده شده .
-
سهل
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (ص .) 1 - آسان . 2 - نرم ، زمین ِ نرم . ؛ ~العبور راهی که به آسانی از آن بتوان گذشت ، آسان رو (فره ). ؛ ~العلاج مرضی که به آسانی بتوان آن را مداوا کرد، آسان چاره (فره ). ؛ ~الوصول آن چه که به آسانی به دست آید، آسان رس ، آسان یاب (فر...
-
هلاهلا
فرهنگ فارسی معین
(هَ هَ) (ص .) (عا.) آسان ، سهل .
-
تسهیل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) آسان کردن .
-
اسهل
فرهنگ فارسی معین
(اَ هَ) [ ع . ] (ص تف .) نرم تر، آسان تر.
-
تیسر
فرهنگ فارسی معین
(تَ یَ سُّ) [ ع . ] (مص ل .) آسان شدن .
-
تیسیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) آسان کردن ، سهل کردن .
-
ممکن
فرهنگ فارسی معین
(مُ کِ) [ ع . ] (ص .) میسر، آسان .
-
میسور
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِمف .) هرچیز آسان و سهل .