کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آزمودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آزمودن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - امتحان کردن ، آزمایش کردن . 2 - تجربه کردن . 3 - سنجیدن . 4 - به کار بردن . 5 - ریاضت دادن .
-
واژههای مشابه
-
رزم آزمودن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زْ یا زِ دَ) (مص ل .) جنگ کردن .
-
جستوجو در متن
-
تجریب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) آزمودن ، آزمایش کردن .
-
دستگرا
فرهنگ فارسی معین
(دَ گَ) (اِ.) آزمودن ، آزمایش ، امتحان .
-
برسختن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. سَ تَ) (مص م .) 1 - آزمودن . 2 - سنجیدن .
-
اختبار
فرهنگ فارسی معین
(اِ ت ِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) خبر گرفتن ، خبرجویی . 2 - (مص م .)آزمودن ، امتحان کردن .
-
اذاقت
فرهنگ فارسی معین
(اِ قَ) [ ع . اذاقة ] (مص م .) 1 - چشانیدن . 2 - چیزی آزمودن . 3 - مکافات امری را نمودن .
-
امتحان
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آزمودن . 2 - (اِمص .) آزمایش ، تجربه . ج . امتحانات .
-
تجربه
فرهنگ فارسی معین
(تَ رِ بِ) [ ع . تجربة ] 1 - (مص م .) آزمودن ، آزمایش کردن . 2 - (اِمص .) آزمایش . ج . تجارب .
-
تمحیص
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - آزمودن . 2 - پاکیزه کردن . 3 - کاستن . 4 - گوشت را از چربی و پی جدا کردن .
-
ثقل
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) گران شدن . 2 - (مص م .) آزمودن وزن چیزی در دست .
-
چشیدنی
فرهنگ فارسی معین
(چِ یا چَ دَ) (ص لیا.) لایق چشیدن ، طعام یا شرابی که برای مزه کردن و آزمودن بر زبان زنند.
-
گونیا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ابزاری است به شکل مثلث از جنس فلز، پلاستیک یا چوب برای رسم زاویة قائمه یا آزمودن آن .