کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آزاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آزاده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ په . ] (ص .) 1 - اصیل ، نجیب . 2 - ر ه ا. 3 - فروتن . 4 - فارغ . 5 - سَبُک . 6 - وارسته . 7 - ایرانی .
-
واژههای همآوا
-
عضاده
فرهنگ فارسی معین
(عِ دَ یا دِ) [ ع . عضاده ] (اِ.) 1 - جانب هر چیز. 2 - ناحیه . 3 - هر یک از دو چوب که در دو جانب در نصب کنند. 4 - معاون ، یاور. 5 - قطعه ای است مستطیلی که بر پشت اسطرلاب الصاق شده و آن را به جهت احکام به گردش درآورند. 5 - خط کشی است از چوب یا فنر که ...
-
جستوجو در متن
-
حر
فرهنگ فارسی معین
(حُ ر یا رّ) [ ع . ] (ص . اِ.) آزاده ، آزاده مرد.
-
زاد
فرهنگ فارسی معین
(ص .) آزاد، آزاده .
-
اسوار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (ص .) 1 - سوار. 2 - دلیر، آزاده .
-
حره
فرهنگ فارسی معین
(حُ رّ) [ ع . حرة ] (اِ.) زن آزاده .
-
اکرم
فرهنگ فارسی معین
(اَ رَ) [ ع . ] (ص تف .)1 - گرامی تر. 2 - آزاده تر، جوانمردتر. 3 - بزرگتر.
-
آزادی
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (حامص .) 1 - آزادگی . 2 - آزاده بودن . 3 - رهایی ، خلاص . 4 - شادی خرمی . 5 - استراحت ، آرامش . 6 - جدایی ، دوری . 7 - شکر، سپاس .