کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرمیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آرمیدن
فرهنگ فارسی معین
(رَ دَ) (مص ل .) نک آرامیدن .
-
جستوجو در متن
-
غنودن
فرهنگ فارسی معین
(غُ دَ) (مص ل .) خوابیدن ، آرمیدن .
-
آرامگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - جای آرمیدن . 2 - مجازاً به معنی گور، قبر.
-
مباضعت
فرهنگ فارسی معین
(مُ ضَ عّ) [ ع . مباضعة ] (مص ل .) جماع کردن ، آرمیدن .
-
چشم گرم کردن
فرهنگ فارسی معین
(چَ. گَ. کَ دَ) (مص ل .) کنایه از: چُرت زدن ، کمی آرمیدن .
-
سکن
فرهنگ فارسی معین
(سَ کَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جای گرفتن . 2 - آرمیدن . 3 - (اِ.) آن چه که به آن انس گیرند و آرامش پیدا کنند.
-
آسودن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - آرمیدن ، استراحت یافتن . 2 - سکون یافتن ، آرام گرفتن . 3 - خوابیدن ، خفتن . 4 - توقف کردن ، درنگ کردن .