کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آراینده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آرا (ی )
فرهنگ فارسی معین
(ری . اِفا.) در ترکیبات به جای «آراینده » آید: بزم آرا، جهان آرا، صف آرا.
-
بزم آرا
فرهنگ فارسی معین
(ی ) ( ~.) (ص فا.) آن که مجلس عیش و مهمانی را آرایش می کند، بزم آراینده .
-
محبر
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ بِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - خوشنویس . 2 - آرایندة سخن و شعر.
-
متصنع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ صَ نِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - خویشتن آراینده . 2 - به تکلف نیکو سیرتی نماینده . 3 - آن که صنعتی یا هنری را به خود ببندد؛ ج . متصنعین .