کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرام شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آرام بخش
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص فا.) تسکین دهنده ، مسکن .
-
جستوجو در متن
-
فتور
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) آرام شدن ، سست شدن . 2 - آرام شدن پس از تندی و سختی . 3 - (اِمص .) بی حا لی ، ضعف . 4 - کندی ، آرامی .
-
انزعاج
فرهنگ فارسی معین
(اِ زِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - از جا کنده شدن . 2 - بی آرام شدن .
-
فرو نشستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ شَ تَ) (مص ل .) 1 - پایین نشستن . 2 - ته نشین شدن . 3 - از شدت چیزی کم شدن . 4 - خاموش شدن . 5 - آرام شدن ، تسکین یافتن .
-
قرار گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ رِ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - ساکن شدن ، آرام گرفتن . 2 - استوار شدن ، محکم گشتن .
-
رکون
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - آسودن ، آرام یافتن . 2 - به سوی کسی یا چیزی متمایل شدن .
-
آرامیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .)1 - خفتن ، استراحت کردن . 2 - قرار یافتن ، آرام شدن . 3 - صبر کردن .
-
ساکن گشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - مسکن گزیدن . 2 - آرام شدن ، آرامش یافتن .
-
قرار
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پابرجا شدن ، آرام گرفتن . 2 - (اِمص .) پایداری ، استواری . 3 - (اِ.) صبر، شکیبایی . 4 - عهد، پیمان . 5 - حکم موقت .
-
آب
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) مایعی است شفاف ، بی طعم و بی بو، مرکب از دو عنصر اکسیژن و ئیدروژن ؛ o 2 H ، در باور قدما یکی از چهار عنصر «آب ، آتش ، باد، خاک » محسوب می شده . معانی کنایی آب : 1 - آبرو. 2 - جلا، درخشندگی . 3 - رونق . 4 - اشک . 5 - عرق . 6 - نازکی . ...