کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آخ نگفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اخ
فرهنگ فارسی معین
(اَ خْ یا اَ خّ) [ ع . ] (اِ.) برادر. ج . اخوان .
-
اخ
فرهنگ فارسی معین
(اُ) (صت .) 1 - صوتی است که هنگام درد و سوزش بر زبان رانند. 2 - صوتی است برای نمودن خوشی و لذت .
-
اخ اخ
فرهنگ فارسی معین
(اَ. اَ) (صت .) 1 - صوتی است که برای نفرت و ناخشنودی بر زبان رانند. 2 - کلمه ای است برای ستودن و اظهار خشنودی به هنگام لذت ، به به . 3 - کلمة افسوس ، دریغا، وای ، آه .
-
اخ تف
فرهنگ فارسی معین
(اَ. تُ) (اِمر.) (عا.) آب دهان ، خیو، بزاق .
-
اخ کردن
فرهنگ فارسی معین
(اِ. ک دَ) (مص م .) (عا.) از روی ناگزیری و اکراه پولی را به کسی دادن .
-
آخ و اوخ
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِمر.) کلمه ای است حاکی از نالة بیمار و مانند آن .
-
اخ و تخ کردن
فرهنگ فارسی معین
(اَ خُ تَ خ . کَ دَ) (مص ل .) (عا.) عدم رضایت نشان دادن ، اکراه نمودن .