کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص م .) 1 - بر آوردن ، بیرون کشیدن (تیغ وشمشیر از غلاف ). 2 - بالا بردن ، برافراشتن . 3 - آماده و کوک کردن ساز.
-
واژههای مشابه
-
دست آختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) دست برآوردن ، تصرّف کردن ، تغییر دادن .
-
جستوجو در متن
-
آهازیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) آهیختن ، آختن ، برکشیدن .
-
حملات
فرهنگ فارسی معین
(حَ مَ) [ ع . ] (مص . اِ.)جِ حمله ؛تاخت ها، ت اختن ها.
-
یاختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) 1 - (مص م .) آختن ، بیرون کشیدن . 2 - (مص ل .) قصد کردن . 3 - گراییدن ، متمایل شدن .
-
آهیختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - آهختن ، آختن ، برکشیدن ؛ بیرون کشیدن چیزی مانند شمشیر، تیغ . 2 - بلند کردن ، برافراشتن . 3 - صف کشیدن . 4 - راست کردن ، قائم کردن ، محکم کردن ، استوار کردن .
-
خبث
فرهنگ فارسی معین
(خ َ بَ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) پلیدی ، نجاست . 2 - (اِ.) جرمی که از فلزات پس از گ د اختن آن ها در کوره باقی ماند. 3 - چیزی که از آن فایده ای برده نشود.