کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آتیش به جون گرفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دماگوژی
فرهنگ فارسی معین
(دِ گُ ژِ) [ فر . ] (اِ.) این واژه از اصل یونانی «دماگوگیا» به معنای «رهبری مردم » گرفته شده است اما رفته رفته در زبان سیاسی امروز معنای عوام فریبی و مردم - فریبی به خود گرفته است .
-
مرتهن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ هَ) [ ع . ] (اِمف .) گروگان ، به رهن گرفته شده .
-
مستعار
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِمف .) به عاریت گرفته شده .
-
محرز
فرهنگ فارسی معین
(مُ رَ) [ ع . ] (اِمف .) گرفته شده ، به دست آورده شده .
-
مغصوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) غصب شده ، به زور گرفته شده .
-
علی رغم
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ) (ق مر.) گرفته شده از عربی به معنای برخلاف ، به ناخواست .
-
حاقن
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (اِفا.) آن که وی را بول به شتاب گرفته باشد، حبس کنندة ادرار.
-
زباد
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ ع . ] (اِ.) مادة معطری که از حیوانی به همین نام گرفته می شود.
-
سررسید
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ یا رِ) (اِمر.) زمان پرداخت پولی که از بانک به عنوان وام گرفته شده .
-
عاریت
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . عاریة ] (اِ.) آن چه که داده یا گرفته شود به شرط بازگرداندن .
-
علی حده
فرهنگ فارسی معین
(عَ لا. حِ دَ) (ق مر.) گرفته شده از عربی به معنای جداگانه .
-
مورب
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ رَّ) (ص .) گرفته شده از فارسی به معنای کج ، خمیده .
-
نا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) (عا.) = ناه :بویِ نم ، بویی که از اجناس نم گرفته به مشام می رسد.
-
هم زلف
فرهنگ فارسی معین
( ~. زُ) (ص .) باجناغ ، دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند.
-
کیپ
فرهنگ فارسی معین
(ص .) (عا.) 1 - پر، انباشته ، به هم پیوسته . 2 - بسته . 3 - گرفته .