کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آتش و سمندر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آتش باد
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) باد گرم ، باد مسموم .
-
آتش پاره
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) (اِمر.) 1 - پارة آتش ، اخگر. 2 - کنایه از: کودک شریر.
-
آتش گیره
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) (اِمر.) آن چه با آن آتش افروزند (پنبه ، خار، هیزم )، آتش افروزنه .
-
آتش نشان
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (ص فا. اِمر.) 1 - مأموری که وظیفة او خاموش کردن حریق است . 2 - دستگاهی شامل مواد شیمیایی برای خاموش کردن حریق .
-
آتش بس
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) دستور خودداری از تیراندازی .
-
آتش زنه
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ نِ) (اِمر.) سنگ چخماق .
-
جستوجو در متن
-
سمندر
فرهنگ فارسی معین
(سَ مَ دَ) (اِ.) جانوری دوزیست شبیه سوسمار، چهارپا دارد و رنگ پوستش تیره است با لکه های زرد. می گویند در آتش نمی سوزد.